قاصدک 9
عسیسم، دیروز تولد آجی زهرا، دخترعمه مریم، بود. من و عمه مهری و دوقلوهاش و زن عمو مجید و دنیا، سرما خورده بودیم همه فامیلی. بعد به خواست عمه زنگ زدیم مامانی و بهش گفتیم(که ما همه سرماخوردیم) اگه می خواد و فکر می کنه که ممنکه سرما بخوره نیاد. مامانم نیومد راستش من خیلی ناراحت شدم که مامان نیومده، با خودم می گفتم مامان چه قدر گناه داره که چون بارداره نتونست بیاد، همه به عمه می گفتن نباید به مامان می گفت. ولی بعد مامان گفت که خودشم کسل بوده و حال نداشته. در هر حال این رو گفتم تا بیشتر قدر مامان رو بدونی؛ هر چند حالا حالاها از مامی از این فداکاری ها زیاد باید بکنه ...
نویسنده :
آجی نی نی
22:54